اول لازم است تا از همه دوستانی که به پست قبلی ام نظر دادند تشکر کنم . این پست هم به خواهش ندا خانم ارسال می کنم . چون قبول دارم که پست قبلی خیلی پرکنایه و ابهام بود و اگر چیزی از آن نفهمیده بودید باز حق را به شما می دادم . اما خوشحالم که هم ندا و هم یک کنکوری خوب منظور مرا دریافته بودند و نظرات جالبی هم داده بودند که قابل احترام هستند . حقیقتش این است که اندیشه نگارش این پست زمانی به من دست داد که تلویزیون برنامه ای راجع به جشن های 2500 ساله نشان داد و آن را کاملا زیر یک سوال بزرگ برد . من که خوب می دانستم برگزاری این جشن چقدر در حیات فرهنگی ایران و ایرانی نقش داشته و تا چه میزان موجب اعتلای فرهنگ 2500 ساله ایرانی و هخامنشی در ایران شده خیلی غمگین شدم و این سوال برایم ایجاد شد که چرا در مورد شاهی که در زمان او ایران به این درجه از پیشرفت رسید تا این حد یک طرفانه و ظالمانه قضاوت می شود و آن گاه بود که این پست را نگاشتم .
مشکل اساسی بسیاری از ما نسل سومی ها این است که از تاریخ معاصرمان زیاد نمی دانیم . دانسته های بسیاری از ما از محدوده کتاب های تاریخ مدارس و یا آنچه تلویزیون فراتر نمی رود و فکر کنم همه در این باره اتفاق نظر داریم که اینها همه درون مایه ای تحریف شده اند و توسط افرادی با جهت گیری های خاص نوشته شده اند . این قضیه شامل خود من هم می شود و من با وجود اینکه چند تاریخ نامه و کتاب خاطرات دیگر را مطالعه نموده ام با این حال عمده اطلاع خود از تاریخ ایران معاصر خاصه در اواخر شاهنشاهی خود را مدیون کتب درسی مدارسم هستم . اما به یاری خدا این توفیق را یافته ایم که تاریخ دروغین را باور نکنم و این زمینه ای شده است برای اینکه به دنبال تاریخی صادق تر بگردم .
نتیجه مطالعاتی که تا حال داشته ام خیلی از ندانسته هایم را بر من آشکار کرده است . من امروز می دانم که گرچه در دوره شاهنشاهی وابسته بود اما این وابستگی دو سه مزیت اصلی نسبت به استقلال الان داشت : یکی اینکه زمینه ساز استقلال بود . ایران تازه داشت به روزهای خوش نزدیک می شد . تازه توجه مردم به سمت تحصیل و پیشرفت جلب می شد . در اوایل و اواسط دوره پهلوی کم نبودند خانواده هایی که میل داشتند فرزندشان شغل ان ها را ادامه دهد و به تحصیل و پیشرفت فرزندشان چندان تمایلی نداشتند . ما امروز را می بینیم و با همین دید درباره گذشته قضاوت می کنم حال آنکه هر زمان مقتضیات خاص خود را دارد و قابل قیاس با زمان دیگر نیست . مشکل بزرگ ایران در آن دوره مشکل فرهنگی بود که امروز در مواردی حل شده است و به همین دلیل هم تعداد متقاضیان دانشگاه در دهه های اخیر به یک باره افزایش یافت . هم چنین ایران در زمان همان وابستگی - چنان که شما هم اشاره کردید - یک کشور مقتدر بود و مردمانی مرفه داشت و چنانچه آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در زمان حکومت پهلوی در خاطرات خود می نویسد ژاپن خاور میانه بود و همه پیش بینی میکردند که خیلی زود به ژاپنی دیگر مبدل گردد
نمی خواهم راجع به اینکه الان ما وابسته هستیم یا نه صحبت کنم چون از حیطه بحثم خارج است . به همین دلیل بحث را به سمت قسمتی که ندا خانم از من خواسته بود هدایت می کنم . من در پست قبلی اشاره کردم که مردم ما حسرت روزهایی را می خورند که شاید دیگر باز نگردند و هنوز هم این را قبول دارم . کافی است همین امروز سر خیابان بروید و از یک پیرمرد بخواهید برای شما از شاه بگوید . آن گاه به حرف من خواهید رسید . بیش از این راجع به این توضیح نمی دهم چون این مسئله ای است که باید با تجربه به آن رسیدم . این تجربه همانی است که من اعتقاد دارم بهترین و مطمئن ترین راه برای رسیدن به حقایق جاری جامعه است .
اما یک کنکوری عزیز که از این که نظرش را می خوانم خیلی خوشحالم . دوست عزیز همه آنچه گفتی قبول به جز این بخش از دست دادن بحرین که من جور دیگری شنیده بودم . من شنیده و در جایی هم خوانده بودم که عراق به بحرین کمک کرد و ایران با درخواست امیر بحرین از او حمایت کرد . به این ترتیب در بحرین پرچم های ایران به حای پرچم بحرین بلند شد و عراق از حمله ممانعت کرد . شنیدن این داستان باعث غرور ملی من شد . اما حتی اگر این که می گویی درست باشد چرا طرف دیگر قضیه را ننگریم و به یاد نیاوریم که همی شاه که آذربایجان را از جدایی نجات داد ؟ به هر حال احساس می کنم تو هم یک طرفه به قاضی رفته ای . به خصوص آنجایی که با استفاده از واژه شاهها همه شاهان را یکی دانسته ای غافل از آنکه تجزیه خاک ایران در دوره قاجار اتفاق افتاد و شاهان پهلوی بارها نسبت دادن الفاضی چون بچه شاهها جدایی خود را از شاهان قاجار نشان دادند .
به هر حال امیدوار فهمیده باشید که من یک شاه دوست نیستم . شاه در نظر من یک دیکتاتور ملی گرا و وطن پرست بود و چون دیکتاتور بود شیوه حکومتش برای من مردود است . اما من تاریخ سالم را دوست دارم و از تحریف تاریخ متنفرم .
در ضمن متن ارسالی یک کنکوری عزیز خیلی خیلی به دلم نشست . مرسی
|