• وبلاگ : يادداشت هاي يك جوان صد در صد ايراني
  • يادداشت : روسپيگري : شيطان اجباري
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهسا 

    من اسمم مهسا هست.دانشجوي ترم دوم ارشديه تحصيلکرده بي مصرف که براي فرار از بدبختيش به تحصيل رواورده بلکه بتونه کارآبرومندي واسه خودش دست وپاکنه اما اينا خيالي بيش نبود.بارها هم تن فروشي کردم که بتونم مخارج زندگي وشهريه هاي دانشگاهم روبدم.خيلي سخته نزديکي با کسي يا حتي افرادي که سنشون به اندازه بابا يا با بابزرگ تو باشه اونوقت ازخودت از کارت از تمام مرداي هوسباز متنفرميشي.فکرنکنيدکارراحتي هست.اون لحظه ارزو مرگت رو داري.عذاب وجدان هم هيچوقت راحتت نميذاره.هيچکدومتون جاي من نيست تابفهميد من چي ميگم شايد هم در دل به من ناسزابگيد.خودتون ميدونيد برخوردبا ادماي فقيرتوجامعه چه جوري هست؟وقتي پول نباشه حق داشتن همه چيز ازت گرفته ميشه حتي تواجتماع توفاميل نميتوني راحت زندگي کني چون مهرفقروبدبختي ازکوچيکي خورده به پيشونيت.چون پول نداري حق تحصيل حق داشتن همسرخوب حق همه داشتن آرزوهات روبايدباخودت به گورببري.کاش نداري وفقر توجامعه ماعيب نبود.شمايي که دم ازنجابت ميزنيدپس چرا وقتي دستاي پرازنيازم روبه سمتتون دراز ميکنم پس ميزنيد؟؟چراگريه هاي ملتمسانه منو نمي بينيد.اهاي مردم من خسته ام.خدايياااااااا نجاتم بده ازاين سيه روزي.حرفهاي ناگفته زيادي دارم اماکوگوش شنوا.چه کسي به حرفاي يک گناهکار اهميت ميده..تو اين دادگاه من محکومي هستم که هيچ کس علت جرمم رونمي پرسه.همه انگشتاشون رو به سمت من دراز کردن و ميگن توگناهکاري.