سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یک جوان صد در صد ایرانی

روسپیگری : شیطان اجباری (چهارشنبه 86/1/15 ساعت 2:28 عصر)

شیطان اجباری عنوانی بود که کشیش های قرون وسطی برای روسپیگری ذکر می کردند . به نظر آنان روسپیگری از جمله گناهانی بود که وجود آن از احتمال بروز گناهان دیگری نظیر تجاوز و  دزدی می کاست . از این رو وجود آن را در جامعه علی رغم داشتن مضرات گوناگون بی فایده هم نمی دانستند .

روسپیگری چیست ؟

روسپی‌گری دربرگیرنده انواع آزار و اذیت جنسی، تجاوز جنسی، ضرب و شتم، ناسزا، فحش، نوعی تبعیض، تجاوز به حقوق بشر، سوءاستفاده‌های جنسی از کودکان و در نهایت استیلا و چیرگی مرد بر زن با استفاده ابزاری است که امروزه به صورت صنعت و تجارتی در سراسر دنیا درآمده‌ و انواع روسپی‌گری خانگی، کار در روسپی‌خانه‌ها، ارائه خدماتی چون مکالمات تلفنی جنسی، هرزه‌پردازی کودکان وبزرگسالان، هرزه‌پردازی ویدئویی، اینترنتی، ماهواره‌ای، و صنعت توریسم روسپی‌گری را در بر می‌گیرد به‌گونه‌ای که هر زنی که بیش از چند ماه در این حرفه بماند،‌ به گردش مداوم بین انواع آن در بازارهای جنسی مجبور می‌شود . یک روسپی با فروش تن خود به معامله ای پایاپای برای کسب درامد دست می زند . روسپی یک تن فروش است .او فردی است که از طریق ایجاد روابط جنسی نامشروع و بی بند و باری جنسی و اخلاقی تامین معاش می کند . رابطه بین روسپی و مشتری نوعی تحقیر متقابل است در این رابطه محبتی وجود ندارد و اگر رابطه عاطفی برقرار شود فحشا نامیده نمی شودو روسپی گری معمولا با دیگر آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد ،جرم ،جنایت ،قاچاق همراه است . طبق تجقیقات کارشناسی زنان روسپی از اختلالات شخصیتی و در بعضی موراد بهره هوشی کمتری برخوردارند

به گواهی تاریخ روسپیگری در میان جوامع بشری سابقه ای دیرینه دارد  به شروع شهرنشینی و تمدن  باز می گردد . تقریبا در همه کشورهای جهان این پدیده علی رغم موانع فراوان اجتماعی و مذهبی ، وجود داشته و دارد . در خیلی از کشورهای دنیای قدیم نظیر و فنیقیه و بابل و  هند روسپیگری در قالب مذهب و دین توجیه می شده است . به این معنا که روسپیگری بخشی از مراسم دینی این اقوام به حساب می آمده است . به عنوان مثال در معابد بابل تمامی دختران موظف به حداقل یک بار روسپیگری پیش از ازدواج بودند . به گفته مورخین دختران در بابل ، با هزینه ای که از این راه به دست می آوردند ؛ جهاز خریداری می کرده اند .

امروز هم در بسیاری از کشورهای جهان به ویژه کشورهای غربی روسپیگری شکلی رسمی یا نیمه رسمی دارد . در بسیاری از کشورهای جهان تجارت از این طریق کاملا قانونی به حساب می آید و بسیاری از زنان در قبال دریافت پول تن به این کار می دهند .

روسپیگری در ایران

در ایران نیز همانند سایر کشورهای جهان روسپیگری سابقه ای تاریخی دارد . هر چند به استناد تاریخ در زمان اوج حکومت هخامنشیان یعنی حدودا تا زمان داریوش اول و اندکی پس از آن در ایران زن روسپی وجود نداشته است اما آثار وجود آن در ادوار بعد و حتی قبل از هخامنشیان به روشنی مشاهده می شود . از زمان اردشیر به بعد شاهان در ایران حرمسرا داشته اند. از سویی در اصفهان دوره صفوی ( یعنی در دوره ای که اصفهان پایتخت ایران بوده است ) محله ای موسوم به محله لختی ها وجود داشته که محل سکونت زنان روسپی بوده است .

روسپیگری و تجارت های وابسته به آن در ایران امروز هم رونق فراوانی دارند . آمار از کاهش سن اعتیاد و روسپیگری به سیزده سال در جامعه ایران خبر می دهند . هیچ آمار دقیقی از تعداد زنان خیابانی و روسپی در دست نیست . با این حال همین قدر می توان مطمئن بود که علی رغم کلیه تلاش هایی که در جهت مهار این پدیده در کشور ما صورت گرفته است بازهم تعداد دختران خیابانی سازماندهی نشده افزایش یافته است . علت این قضیه در درجه نخست نا امن بودن مراکزی است که برای سازماندهی زنان خیابانی در نظر گرفته شده است . بسیاری از دختران پس از انتقال به این مراکز توسط مسئولین مراکز سازماندهی مورد تجاوز و تهدید قرار می گیرند و این اعتماد دختران فراری را به این مراکز کم تر و کم تر کرده است .

مسئله دیگر قاچاق دختران ایرانی به کشورهای همسایه به ویژه امارات ( دوبی ) و پاکستان است که در سالهای اخیر خیلی خبر ساز شده است .  

یک نگاه دقیق تر

هر چند فقر فرهنگی نیز در بروز پدیده روسپیگری بی تاثیر نیست اما جامعه شناسان علت آن را عمدتا در فقر اقتصادی جستجو می کنند . کارشناسان معتقدند فقر به عنوان مهترین عامل ایجاد این تجارت در دنیا است . آمارها نشان می دهد که بیش از 70 درصد افراد فقیر در دنیا را دختران و زنان تشکیل می دهند که عمده آنان درکشورهای درحال توسعه زندگی می کنند عده ای از دختران خیابانی هم با انگیزه های شخصی نظیر انتقام گرفتن از جامعه دست به خود فروشی می زنند . اعتیاد زنان نیز که در سالهای اخیر بسیار شایع شده است از جمله دلایل عمده گرایش زنان به روسپیگری است . سازمان بهزیستی کشور طی تحقیقی از مراکز بازپروری خود اعلام کرده است که بیش از ۷۰ درصد از زنان آسیب دیده که در این مرکز نگهداری می شوند در اثر مشکلات خانوادگی به سمت انحراف سوق داده شده اند. براساس این آمار  ۵۰ درصد زنان خیابانی دچار اختلالات روانی قابل کنترل با دارو هستند و حدود ۱۰ درصد آنان اعتیاد به مواد مخدر دارند کمتر از ۵ درصد آنان آلوده به HIV بوده و درصدی هم به هپاتیت مبتلا هستند. بد نیست اضافه کنم که  بیش از ۵۰ درصد زنان خیابانی شهرستانی هستند که عمدتاً از ترمینال ها وارد تهران شده اند.

این زنان با انگیزه های مختلف رو به روسپی گری می آورند و تن به خود فروشی می دهند و آن هنگام است که مشکلات مختلفی نظیر عدم امنیت اجتماعی ، نگرش نادرست جامعه و ابتلا به انواع بیماری های قابل انتقال از طریق آمیزش جنسی روبرو می شوند .

چنانکه پیش از این گفتیم در سال های اخیر  تلاش هایی نیز در راستای مبارزه با این معضل اجتماعی صورت گرفته و نتایجی را نیز در بر داشته است . در حال حاضر تنها متولی ساماندهی زنان خیابانی در کشور سازمان بهزیستی است این سازمان ۲۱ مرکز بازپروری زنان آسیب دیده در ۱۱۹ استان دایر کرده است و سال گذشته حدود هزار و دویست و چهل و یک نفر از زنان و دختران آسیب دیده در مراکز سازمان

بهزیستی بازپروری شده اند. همچنین در ۹ ماه اول سال جاری حدود ۶۶۳ نفر تحت حمایت این سازمان قرار گرفته اند .

نگرش اجتماعی به روسپیگری در جامعه ایران

عموم مردم ایران دید خوبی نسبت به افرادی که فاحشه خوانده می شوند ندارند . این افراد عموما از سوی سایرین طرد می شوند . مردم همواره از آنان کناره می جویند و در صورت آگاهی از سکونت یک زن روسپی در نزدیکی خانه شان فورا زبان به اعتراض می گشایند و با جمع آوری استشهادهای محلی خواستار اخراج این افراد از محله سکونتشان می شوند . چنانکه گفتیم یک از مشکلات گریبان گیر زنان خیابانی نیز نگرش بد و ناعادلانه ای است که نسبت به این پدیده وجود دارد .

یک لحظه درنگ کنیم

روسپیگری چنانکه گفتیم چیزی جز نتیجه فقر و بدبختی نیست . مطالعه روی ۱۲۰ دختر فراری نشان داده است که ۵۳ درصد آنها دارای پدر معتاد بوده و ۴۷ درصد مورد آزار فیزیکی قرار گرفته اند، همچنین ۵۳ درصد پدران و ۶۳ درصد مادران این دختران بیسواد و ۲۰ درصد نیز فرزندان طلاق بودند.

علاوه بر این اگر می بینیم  در جامعه ما روسپی گری موجود است باید بدانیم که هیچ کس جز ما مقصر نیست . ما هستیم که با ساختن یک جامعه شهوت ران و هوسباز چنین فلاکتی را برای خود و هم میهنانمان فراهم ساخته ایم .

یک لحظه تصور کنیم که هر آن ممکن عزیزترین های ما هم در زمره این افراد قرار بگیرند . در این جهان پر رمز و راز وقوع هیچ چیز را نمی توان محال پنداشت . اگر امروز در خانه نشسته ایم و هیچ گاه مشکلاتی نظیر روسپیگری فضای گرم خانوادگی ما را تهدید نکرده از کجا معلوم که فردا چرخ روزگار عزیزترین های ما را هم مبدل به افراد خود فروش نکند .

این قدر کوتاه بین نباشیم . باید به یاد داشته باشیم که وقتی فساد پا به جامعه ای گذاشت خیلی زود همه گیر می شود و آنگاه است که هیچ کس از گزند آن در امان نخواهد بود . مگر آنانی که از پیش حقیقت های تلخ را شناخته اند و خود را برای مقابله با آن ها آماده کرده اند

چگونه باید بود ؟

 دو واقعیت غیر قابل چشم پوشی در رابطه با روسپیگری وجود دارد : یکی اینکه روسپی گری یک عامل مخرب است و باید با آن مبارزه نمود . روسپی گری نه تنها به خودی خود نوعی ظلم و آزار نسبت به زن به حساب می آید بلکه به یک عامل گسترش دهنده مفاسد در جامعه نیز هست . 

دوم اینکه حساب زنان روسپی کاملا از سایر گناهکاران و خاطیان جداست . زیرا انگیزه آنها ارضای امیال شهوانی خود نیست . بلکه آنان به ناچار به این گناه روی آورده اند و از این رو نوعی مجرم غیر عمد تلقی می گردند . ضمنا نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که مقصر اصلی در گرایش افراد به روسپیگری جامعه است که با شرایط نامساعد خود زنان و دختران را به خود فروشی ترغیب می کند .

بر این اساس یک راه حل صحیح و منطقی برای مبارزه با معضل روسپیگری تغییر نگرش نسبت به این پدیده است . لازم است تا تک تک ما به کلی در دیدگاه خود نسبت به این قضیه تجدید نظر کنیم و افراد خود فروش را نه به عنوان انسان هایی از دست رفته بلکه به سان افرادی ببینیم که هنوز می توانند دیگر باشند و دگرگونه زندگی کنند .

مقاله ام را با این چند بیت زیبای سعدی که خیلی زیاد به گوشمان خورده تمام می کنم و قضاوت نهایی را به عهده شما خوانندگان فهیم می گذارم :

بنی آدم اعضای یک پیکرند                          که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار                 دگر عضو ها را نباشد قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی                      نشاید که نامت نهاند آدمی  

 

 

منابع :

1-آقتاب : گذری بر مشکلات زنان خیابانی

2-زنستان : روسپیگری از آغاز تا امروز

3-ایران فردا : سه معضل گریبان گیر زنان ایران اعتیاد بیکاری روسپیگری

4-خبرگزاری سینا  ( خبرگزاری جامعه جوان ایرانی )

5-کانون زنان ایران 

6 بی بی سی فارسی

7 آفتاب : 47 درصد دختران خیابانی مورد آزار جنسی قرار می گیرند

8خبرگزاری سینا : زنان خیابانی ایدز تجارت می کنند

9سایت زنان ایران





سده : جشن آتش (سه شنبه 85/11/10 ساعت 11:33 صبح)

سده : جشن آتش

ایرانیان قدیم مردمی شاد زی  و شادی طلب بودند . در اوستا شادی همواره به عنوان یک صفت اهورایی ستوده شده و غم نیز در سوی دیگر از خصایل اهریمن شناخته شده است . به همین دلیل زرتشتیان موظف به شادی و شاد بودن هستند و این از اساس آیین زرتشتی است .

در ایران قدیم نیز به طبع این حکم زرتشتی جشن های متعددی وجود داشته است . ایرانیان کهن هر روز از سال را با یک نام می خوانند که برخی از این نام ها با نام ماهها یکی بود و در هر روزی که نام روز و ماه شبیه می شد جشنی خاص با آداب و رسومی مخصوص خود برگزار می کردند و

سده نیز از جمله این جشن هاست که در ماه بهمن و پس از سپری شدن چهل روز از آغاز ماه بهمن انجام می شود . در رابطه با علت نام گذاری این جشن به نام سده نظریات مختلفی وجود دارد . ابوریحان معتقد است که نام سده از نام " صد " گرفته شده و علت آن هم این است که اگر روزها و شب ها جداگانه شمرده شوند میان روز جشن سده و پایان سال فاصله ای معادل صد شب و روز وجود دارد . عده ای دیگر معتقدند که در این روز شمار فرزندان کیومرث ( نخستین انسان در نوشته های اساطیری ایرانی ) به صد رسیده است . نظریه دیگر بیان می کند که در تقویم قدیمی ایران این روز ( چهلمین روز زمستان تقویم جدید ) صدمین روز زمستان بوده است ( ر.ک پی نوشت 1 ) . برخی نیز گفته اند که این نام گذاری به این دلیل است که سده درست صد روز پیش از به دست آمدن محصولات قرار دارد .

اما مسئله دیگر سابقه ی اساطیری این جشن است . یعنی اینکه ایرانیان بر مبنای کدام داستان یا عقیده ای روز چهلم زمستان را سده می خوانند و جشن می گیرند . در این زمینه نیز اختلاف نطر وجود دارد . در شاهنامه آمده است : هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوه کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت می دهند، روزی در دامنه کوه ماری دید و سنگ برگرفت و به سوی مار انداخت و مار فرار کرد. اما از برخورد سنگها جرقه ای زد و آتش پدیدار شد و در همان شب به میمنت آن آتش ؛ هوشنگ دستور داد تا آتشی چون کوه بر افروخته شد و همراهان او بر گرد آتش نشستند و آن جشن را سده نام نهادند . با این حال مسئله پیدایش آتش فقط در شاهنامه بیان شده و در منبع دیگر ما یعنی کتاب های " التفهیم " و " آثار الباقیه " که هر دو از تالیفات ابوریحان هستند این را تایید نمی کنند و نوروزنامه آن را نتیجه دستوری می داند که فریدون نخستین شاه کیانی پس از پیروزی بر ضحاک مبنی بر روشن کردن آتش بر بام ها میدهد و خود ابوریحان جایی آن را یادگار اردشیر بابکان می داند . ابوریحان دو روایت دیگر را هم در باب تاریخچه سده بیان می کند : و جمعی برآنند که این روز، عید هوشنگ پیشدادی است که تاج عالم را به دست آورد... و دسته‌ای هم گفته‌اند در این روز جهنم از زمستان به دنیا بیرون می‌آید. از این رو آتش می‌افروزند تا شر آن برطرف گردد . بیت زیر از عنصری :

سده جشن ملوک نامدار است                                  ز افریدون و از جم یادگار است

نیز ظاهرا نمی تواند به عنوان یک سند تاریخی به حساب آید چون منظور شاعر احتمالا این بوده که در زمان فریدون و جمشید هم جشن سده وجود داشته است .

نکته دیگر در باب آیین جشن سده است . " سده، یکی از جشن‌های همگانی ایران کهن، با افروختن خرمن هیزمی که برزگران، از پگاه گرد آورده‌اند، آغاز می‌شود. موبد موبدان با ردایی سراسر سپید و با لاله‌ای روشن در دست، شعله‌ای در خرمن می‌اندازد و شعله در چشم برهم زدنی هیمه را می‌گیراند. مردمان هلهله می‌کنند و موبدان اوستا می‌خوانند. جوانان از فراز آتش می‌پرند و میانسالان حدیث شادی مکرر می‌کنند. آخرین غبار زمستان کاهلانه از تن زمین رخت بر می‌بندد و «سده» برای زمین، باران برکت‌ها می‌شود. در فلق، خورشید ترانه وداع سر می‌دهد و مردمان تا خش خش سپید زمستانی دیگر، فصل‌ها را دوره می‌کنند " (پی نوشت دوم )

سده تاریخچه ای تقریبا مشابه سایر جشن های ایرانی دارد . این جشن به گواهی تاریخ اساسا جشنی ملی است که تا دوره صفویان نه تنها در میان مردمان عادی بلکه حتی در بین درباریان هم اجرا می شده است . ر.وایات پیدایش سده نیز این مسئله را تایید می کنند . این جشن در زمانی یکی از پادشاهان پیشدادی یا فریدون موسس سلسله کیانی آفریده شده است . حال آنکه زرتشت در زمان گشتاسپ شاه در اواسط دوره کیانی ظهور کرد و تعالیم خود را به ایرانیان عرضه نمود . با این حال به گواهی تاریخ زرتشت با سنت های ایرانی قبل از خود مبارزه نکرد . بلکه آن ها را در غالب مراسم دینی در آورد و مثلا میترا و آناهیت الهه های زرتشتی همه قبل از زرتشت هم مورد احترام ایرانیان بودند و پس از زرتشت هم این ادامه یافت و تازه این ها رنگ و بوی مذهبی هم پیدا کردند و جا در مسائل اعتقادی ایرانیان گرفتند .

به هر حال سده رفته رفته کم رنگ شد و کم کم میان قشر غیر زرتشتی فراموش شد . با این حال در میان زرتشتیان این جشن هم چنان قوت خود را داشت و هم آن ها بودند که این یادگار بزرگ ایران باستان را به ما رساندند : کرمان با بیشترین تعداد زرتشتی در ایران با شکوه ترین شده را در میان بلاد ایران برگزار می کند. آیین های خاص جشن سده هنوز در این شهر اجرا می شود و این جشن به شیوه گذشته مخفی نیست . در تهران هم اخیرا با افزایش تعداد زرتشتیان در این شهر به همت انجمن زرتشتیان پایتخت این جشن در کوشک ورجاند برگزار می شود .

پی نوشت ها :

1-     در تقویم کهن زمستان 150 روز و تابستان 210 روز بوده است

2-     http://www.iid.org.ir/iidf/Resource.asp?rid=15

 

منابع :

http://marlikiran.tripod.com/sade.htm

موسسه گفتگوی ادیان





مولوی دشمن اهل بیت است !!! (جمعه 85/11/6 ساعت 9:13 عصر)

به جای مقدمه - دوست عزیز صد در صد مسلمان و ایرانی : مقاله ات را بفرست

متن زیر را در وبلاگ http://bush2005.blogfa.com یافتم . فعلا به ذکر خود متن بسنده می کنم و بعدا نظرم را راجع به آن می گویم

در کامنتی که در وبلا گ دوست گرامی علی گذاشتم ،فردی به نام سید اولاد پیغمبر

به وبلا گش به نام محرم رفتم و با ناباوری این جملات را از ایت الله نوری همدانی خواندم:

آیت‌الله نوری همدانی، در دیدار با مسؤولان کانون‌های قرآنی دزفول گفت: افرادی چون شیخ عطار، بایزید بسطامی، معروف کرخی، شقیق بلخی، جنید بغدادی، فضیل‌بن ایاز و مولانا جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی جزو هفتاد و دو فرقه‌ی صوفیه‌اند که همه راه باطل رفته‌اند و دشمنان اهل بیت (ع) هستند.

به گزارش سرویس فرهنگی آریا به نقل از رسا، آیت‌الله حسین نوری همدانی، روز سه‌شنبه در دیدار مسؤولان کانون‌های قرآنی دزفول با تعریف کلمات تولی و تبری به حدیثی از حضرت امام صادق (ع) اشاره کرد که «دین غیر از حب و بغض نیست» و اظهار کرد: مسأله‌ی تولی و تبری تمام دین اسلام است.

وی با اشاره به آیاتی از سوره‌ی مجادله، حزب شیطان و حزب‌الله را تنها احزاب موجود در جهان معرفی کرد و با بیان اشکال متفاوت شیطان از جمله جن و انسان، الفاظی چون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و مبارزه با تروریست را شعار حزب شیطان نامید و افزود: بدانید که غلبه همیشه با حزب‌الله است.

این مرجع تقلید در تعریف کلمه «غلبه» اظهار کرد: غلبه یعنی حاکمیت هدف، پس هر کشتنی غالب شدن و هر کشته شدنی مغلوب شدن نیست. افرادی چون حضرت امام حسین (ع) شهید می‌شوند و ستم‌کارانی چون یزید و شمر کشته نمی‌شوند. حق، سرمایه‌گذاری می‌خواهد.

وی با یادآوری مبارزات امام از سال 1342 تا پیروزی انقلاب و به چاه انداختن یوسف تا زمان به قدرت رسیدن او، از مردم خواست تا درباره‌ی مبارزات حزب‌الله زود نتیجه‌گیری نکنند و ادامه داد: تا افراد سفاک، خونریز، کافر و توسعه طلب ـ یعنی صهیونیست‌ها ـ در خاورمیانه از سوی امریکا وظیفه‌ی کشتار و آواره کردن مسلمانان را بر عهده دارند، فساد و فتنه در این منطقه بر طرف نخواهد شد.

استاد دروس خارج حوزه‌ی علمیه‌ی قم اضافه کرد: خداوند به کسانی که او را شناختند و به او محبت می‌ورزند، چند نعمت می‌دهد که ایمان واقعی در دل آن‌ها و ورود به بهشت از این نعمات است.

آیت‌الله نوری همدانی:

صوفیان آمدند به جای اهل بیت (ع) مرشد، قطب و خانقاه ساختند و افرادی چون شیخ عطار، بایزید بسطامی، معروف کرخی، شقیق بلخی، جنید بغدادی، فضیل ابن ایاز و مولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی جزو هفتاد و دو فرقه صوفیه‌اند که همه راه باطل رفته‌اند و دشمنان اهل بیت (ع) هستند

وی با تمجید از مردم دزفول به خاطر دفاع بی‌دریغ خود در زمان هشت سال جنگ تحمیلی به حاضران گفت: من با مقابله‌ی فیزیکی با صوفیان مخالفم؛ باید با دلیل، برهان و منطق بحث کرد.

این مرجع تقلید، پیشینه‌ی فرقه‌ی صوفیه در ایران را رویارویی با اهل بیت (ع) و شیعیان دانست و اضافه کرد: این‌ها آمدند به جای اهل بیت (ع) مرشد، قطب و خانقاه ساختند و افرادی چون شیخ عطار، بایزید بسطامی، معروف کرخی، شقیق بلخی، جنید بغدادی، فضیل ابن ایاز و مولانا جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی جزو هفتاد و دو فرقه صوفیه‌اند که همه راه باطل رفته‌اند و دشمنان اهل بیت (ع) هستند.

وی در پایان از حاضران خواست تا اگر در امور دولتی و از مسؤولان استان، کسانی را می‌شناسند که از فرقه‌ی صوفیه طرف‌داری و حمایت می‌کنند، به وی معرفی کنند.

 من نمی دانم ایت الله نوری همدانی چگونه به این نتیجه رسیده اند که بایزید بسطامی دشمن اهل بیت است.در حالی که وقتی مولانا و شمس تبریزی در خان شکرریزان با هم ابتدای صحبت کردند،شمس گفت :بایزید در همه عمر خربزه نخورد چرا که می گفت روایت درباره خربزه خوردن پیغمبر به دستش نرسیده و مطمئن نیست که پیغمبر خربزه خورده باشد.از این سخن شمس بر می اید که بایزید در متابعت پیامبر وسواسی عظیم داشته است.

              ،مولوی را دشمن اهل بیت می دانست .

از سویی مولوی رومی حتا می گوید:

از علی اموز اخلاص عمل                                          شیر حق را دان منزه از دغل

ایا چنین کسی دشمن اهل بیت است؟

زمانی همدم من مثنوی مولوی بود .واقعن وقتی چنین حکمی درباره مولوی که البته در فقه حنفی و در کلام اشعری بود و به ابوبکر نخستین خلیفه مسلمانان می رسید صادر گردد پس تکلیف فردوسی و خیام و رازی وحافظ و سعدی که دیگر کاملن اشکار است.وقتی شمس به مولوی رسید به او امر کردکه لباس روسها را بپوشد و کلاه ترکمنی بر سر کند و کبریت فروشی کند.او می خواست غرور مولوی را بشکند.مولوی چنین کرد و سرانجام گفت :سجاده نشین با وقاری بودم                  بازیچه کودکان کویم کردی





تاریخی که آزادگان را دوست ندارد (2) (یکشنبه 85/11/1 ساعت 4:59 عصر)

اول لازم است تا از همه دوستانی که به پست قبلی ام نظر دادند تشکر کنم . این پست هم به خواهش ندا خانم ارسال می کنم . چون قبول دارم که پست قبلی خیلی پرکنایه و ابهام  بود و اگر چیزی از آن نفهمیده بودید باز حق را به شما می دادم . اما خوشحالم که هم ندا و هم یک کنکوری خوب منظور مرا دریافته بودند و نظرات جالبی هم داده بودند که قابل احترام هستند . حقیقتش این است که اندیشه نگارش این پست زمانی به من دست داد که تلویزیون برنامه ای راجع به جشن های 2500 ساله نشان داد و آن را کاملا زیر یک سوال بزرگ برد . من که خوب می دانستم برگزاری این جشن چقدر در حیات فرهنگی ایران و ایرانی نقش داشته و تا چه میزان موجب اعتلای فرهنگ 2500 ساله ایرانی و هخامنشی در ایران شده خیلی غمگین شدم و این سوال برایم ایجاد شد که چرا در مورد شاهی  که در زمان او ایران به این درجه از پیشرفت رسید تا این حد یک طرفانه و ظالمانه قضاوت می شود و آن گاه بود که این پست را نگاشتم .

مشکل اساسی بسیاری از ما نسل سومی ها این است که از تاریخ معاصرمان زیاد نمی دانیم . دانسته های بسیاری از ما از محدوده کتاب های تاریخ مدارس و یا آنچه تلویزیون فراتر نمی رود و فکر کنم همه در این باره اتفاق نظر داریم که اینها همه درون مایه ای تحریف شده اند و توسط افرادی با جهت گیری های خاص نوشته شده اند . این قضیه شامل خود من هم می شود و من با وجود اینکه چند تاریخ نامه و کتاب خاطرات دیگر را مطالعه نموده ام با این حال عمده اطلاع خود از تاریخ ایران معاصر خاصه در اواخر شاهنشاهی خود را مدیون کتب درسی مدارسم هستم . اما به یاری خدا این توفیق را یافته ایم که تاریخ دروغین را باور نکنم و این زمینه ای شده است برای اینکه به دنبال تاریخی صادق تر بگردم .

نتیجه مطالعاتی که تا حال داشته ام خیلی از ندانسته هایم را بر من آشکار کرده است . من امروز می دانم که گرچه در دوره شاهنشاهی وابسته بود اما این وابستگی دو سه مزیت اصلی نسبت به استقلال الان داشت : یکی اینکه زمینه ساز استقلال بود . ایران تازه داشت به روزهای خوش نزدیک می شد . تازه توجه مردم به سمت تحصیل و پیشرفت جلب می شد . در اوایل و اواسط دوره پهلوی کم نبودند خانواده هایی که میل داشتند فرزندشان شغل ان ها را ادامه دهد و به تحصیل و پیشرفت فرزندشان چندان تمایلی نداشتند . ما امروز را می بینیم و با همین دید درباره گذشته قضاوت می کنم حال آنکه هر زمان مقتضیات خاص خود را دارد و قابل قیاس با زمان دیگر نیست . مشکل بزرگ ایران در آن دوره مشکل فرهنگی بود که امروز در مواردی حل شده است و به همین دلیل هم تعداد متقاضیان دانشگاه در دهه های اخیر به یک باره افزایش یافت . هم چنین ایران در زمان همان وابستگی - چنان که شما هم اشاره کردید - یک کشور مقتدر بود و مردمانی مرفه داشت و چنانچه آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در زمان حکومت پهلوی در خاطرات خود می نویسد ژاپن خاور میانه بود و همه پیش بینی میکردند که خیلی زود به ژاپنی دیگر مبدل گردد

نمی خواهم راجع به اینکه الان ما وابسته هستیم یا نه صحبت کنم چون از حیطه بحثم خارج است . به همین دلیل بحث را به سمت قسمتی که ندا خانم از من خواسته بود هدایت می کنم . من در پست قبلی اشاره کردم که مردم ما حسرت روزهایی را می خورند که شاید دیگر باز نگردند و هنوز هم این را قبول دارم . کافی است همین امروز سر خیابان بروید و از یک پیرمرد بخواهید برای شما از شاه بگوید . آن گاه به حرف من خواهید رسید . بیش از این راجع به این توضیح نمی دهم چون این مسئله ای است که باید با تجربه به آن رسیدم . این تجربه همانی است که من اعتقاد دارم بهترین و مطمئن ترین راه برای رسیدن به حقایق جاری جامعه است .

اما یک کنکوری عزیز که از این که نظرش را می خوانم خیلی خوشحالم . دوست عزیز همه آنچه گفتی قبول به جز این بخش از دست دادن بحرین که من جور دیگری شنیده بودم . من شنیده و در جایی هم خوانده بودم که عراق به بحرین کمک کرد و ایران با درخواست امیر بحرین از او حمایت کرد . به این ترتیب در بحرین پرچم های ایران به حای پرچم بحرین بلند شد و عراق از حمله ممانعت کرد . شنیدن این داستان باعث غرور ملی من شد . اما حتی اگر این که می گویی درست باشد چرا طرف دیگر قضیه را ننگریم و به یاد نیاوریم که همی شاه که آذربایجان را از جدایی نجات داد ؟ به هر حال احساس می کنم تو هم یک طرفه به قاضی رفته ای . به خصوص آنجایی که با استفاده از واژه شاهها همه شاهان را یکی دانسته ای غافل از آنکه تجزیه خاک ایران در دوره قاجار اتفاق افتاد و شاهان پهلوی بارها نسبت دادن الفاضی چون بچه شاهها جدایی خود را از شاهان قاجار نشان دادند .

به هر حال امیدوار فهمیده باشید که من یک شاه دوست نیستم . شاه در نظر من یک دیکتاتور ملی گرا و وطن پرست بود و چون دیکتاتور بود شیوه حکومتش برای من مردود است . اما من تاریخ سالم را دوست دارم و از تحریف تاریخ متنفرم .

در ضمن متن ارسالی یک کنکوری عزیز خیلی خیلی به دلم نشست . مرسی